در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آهن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
حرف نزن فقط محکم در آغوشم بگیر
مثل آب، آهن گداخته را …
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
ایران به شوق زندگی در مرگ رویینتن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده
داشتم از این شهر می رفتم صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد!
البته این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و تو صدایم کنی! فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی!
منتظرم … شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی ، در آرشیو رادیو …
زنگ بزن، بگو که میخواهی مرا بشنوی .
هر که پیوندد به اهل حق ز مردان خداست
آهن پیوسته با آهن ربا، آهن رباست
به روز رزم که آهن دلان آهن خفتان
بسان آتش سوزان نهان شوند در آهن
دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس
ربود جذبه آهن ربای آهن ما
آتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب
آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سست
ای عجب با جمله آهن به هم آن صورت است
گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است
وگر افراسیابش نیز خوانم بس عجب نبود
که آهن خود و آهن جوشن و آهن قبا آمد
دل تو همچو سنگ و من چو آهن ثابت اندر عشق
ایا آهن ربا آخر سوی آهن نمی آیی
کوه آهن شد غمم وز بخت من
در جهان آهن ربایی مانده نیست
بل که آهن ز آه من بگداخت
ز آهن آواز الامان برخاست
مظفری که به اندیشه کین تو اندتوخت
ز پیل آهن یشک و ز شیر آهن خای
جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان
مانند آهن پاره ها در جذبه آهن ربا
نرم آهن و سنگی سوی انوار چه ره یافت
کز آهن و سنگی علم نور برآمد
آن را که بود آهن آهن ربا کشید
وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد
طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن
وز آهن و سنگ جسته آتش سوی من
گفتی که چه بی شرم و چه آهن روئی
آئینه کند همیشه آهن روئی